قیام



همیشه دوست داشتم یک نسخه به روزتر و کامل‌تر و شسته رفته‌تر از این یادداشت منتشر کنم. فعلا ولی همین که این را داریم مدیون حسن آقای صنوبری و شهرستان ادب هستیم که بدون اطلاعم این یادداشت را منتشر کردند. دستشان درد نکند.


در دنیای سینما آدم های کمی پیدا می شوند که فیلم ی بسازند؛ و آدم های خیلی کمتری از بین همین ها هستند که حرفی برای گفتن دارند و فیلمشان چیزی بیشتر از چهار تا دیالوگ غر غر زیر لبی داشته باشد. از بین همین 4 تا و نصفی آدم هم یحتمل اسم نصفشان به گوش جماعت مخاطب سینما کلا ناآشناست.
در این نوشته می خواهیم با یکی از این نوادر که هم جربزه ی ی ساختن دارد و هم حرفی برای گفتن دارد و هم بلد خوب و قشنگ حرفش را در فیلم بزند و صرفا شعار ندهد آشنا شویم: #کاستا گاوراس.
گاوراس یک کارگردان 82 ساله ی یونانی الاصل فرانسوی است که در کودکی به خاطر زمینه های ی چپ گرایانه پدرش از یونان تبعید شدند (این زمینه های ی چپ گرایانه پدرش» بعدا در فیلم شناسی گاوراس خیلی مهم می شود. زیرش خط بکشید). گاوراس تا الان 23 فیلم را کارگردانی کرده که اکثر آن ها (لااقل اکثر خوب تر هایشان) تم ضد فاشیستی دارند. فکر کنم بهتر باشد قبل از هر حرف اضافه دیگری برویم سروقت آثارش و از نزدیک با چندتایی از آن ها آشنا شویم.

  • اول: فیلم شناسی گاوراس

زِد (Z)

CostaGavrasZ

خیلی ها این فیلم را بهترین فیلم گاوراس می دانند (و چندان بی راه هم نمی گویند). این فیلم برگرفته از رمانی به همین نام است (که مطمئنا به فارسی ترجمه شده چون خودم یک نسخه از ترجمه آن را از یک دست دوم فروشی خریدم). داستان فیلم در یک کشور فرضی با حکومت فاشیستی می گذرد و روایت گر مبارزه یک گروه اقلیت آزادی خواه (و طبیعتا چپ گرا و ضد آمریکا) با حکومت وقت و نظامیانی است که قدرت را قبضه کرده اند. این مبارزه که حول پرونده قتل/مرگ مشکوک یکی از رهبران مخالفان می چرخد.
ضمنا بد نیست اشاره کنم این فیلم در سال 58 با دوبله فاخر و تقریبا بدون سانسور (چون نیازی نبود) در ایران پخش شده و با کمی گشتن به راحتی می توانید نسخه دوبله شده آن را پیدا کنید. راستی این فیلم 2تا اسکار هم  برده.
موارد ایمنی: همانطور که گفتم این فیلم نیاز چندانی به سانسور ندارد. یعنی چیز خاصی نشان نمی دهد!

مطالعات بیشتر:

+

حکومت نظامی (State of Siege)

State_of_Siege

این اولین فیلمی بود که از گاوراس دیدم و در واقع آشناییم با گاوراس با این فیلم (که اسمش را در پاورقی کتاب

#دکترین شوک دیده بودم) شروع شد. طبیعتا این فیلم به نظرم آنقدر خوب بوده که رفتم سراغ بقیه فیلم هایش و الان دارم این مطلب بلند بالا را برایتان می نویسم. قصه این فیلم مربوط می شود به بعد از

#کودتای [آمریکا در] اروگوئه و مبارزه گروه های دانشجویی (باز هم چپ گرا) با دولت کودتا(خود فیلم در همان سال ها ساخته می شود). دانشجویان سفیر دولت برزیل (که قبل از اروگوئه مریکا در آنجا کودتا کرده بود)، سرکنسولگری آمریکا در اروگوئه و یک تبعه به ظاهر بی ربط آمریکایی را گروگان می گیرند و سعی می کنند نقش دولت آمریکا در کودتاهای سریالی آمریکای جنوبی را فاش کنند (به جان خودم این فیلم ها در ایران بعد انقلاب ساخته نشده).
کلا دیدن این فیلم را توصیه می کنم به دلایل زیر:
1-

#کودتای 28 مرداد آمریکا در ایران علیه دولت مصدق یکی از کودتاهای سریالی آمریکا در سرتاسر جهان بوده که هم دلیل و هم نحوه اجرای آن شباهت زیادی با کودتای شیلی واوروگوئه و… دارد. از این لحاظ این فیلم روایت گر بخشی از تاریخ ما هم هست. (ایضا روند کار آمریکا را هم در این کشور قشنگ نمایش می دهد)
2- به طرز غیر منتظره ای این فیلم (که از قضا دوبله هم شده) برای ما ایرانی های خاطره انگیز است: هم موسیقیش (که بعدتر راجع به آن می نویسم)، هم داستانش (که گفتم) و هم صحنه هایی مثل صحنه درگیری پلیس و دانشجو ها در دانشگاه شدیدا من را یاد فیلم های ضبط شده از انقلاب می انداخت.
3- گاوراس دوست داشت فیلمش را در خود آمریکای لاتین بسازد برای همین هم شیلی را انتخاب کرد. اما کمی بعد از ساخت فیلم آمریکا در شیلی هم کودتا کرد و در نتیجه جمعی از بازیگران شیلیایی فیلم هم اعدام شدند. این یعنی این فیلم خیلی درد آور بوده برای بعضی ها…
موارد ایمنی: کل موارد سانسوری این فیلم 115 دقیقه ای را با هر معیاری که جمع بزنی بعید می دانم بیشتر 50 ثانیه بشود که بیشتر آن هم مربوط می شود به صحنه آموزش شکنجه!

گمشده (Missing)

220px-Missing_1982_film

این یکی فیلم گاوراس که اینبار با کمک آدم های مشهورتری مثل جک لمون و برادر ونجلیز و کمپانی های گردن کلفت تری ساخته شده درباره

#کودتای شیلی ست. با این فرق مهم که این یکی اسکار (بهترین فیلمنامه اقتباسی) برده و نامزد 3 تا اسکار دیگر مخصوصا بهترین فیلم شده بود! اما چرا؟ شاید برای آنکه گاوراس در این فیلم بیشتر از آنکه به مردم شیلی بپردازد (مثل حکومت نظامی که به مردم اوروگوئه پرداخت) به گم شدن و کشته شدن برخی تبعه های آمریکایی (که زیادی در کار دولت فخیمه شان فضولی می کردند) در شیلی می پردازد یعنی هر چند این یک نقد به دولت آمریکاست اما مهم اینجاست که این نقد به خاطر خود ملت آمریکا انجام شده. کلا ولی فیلم خوب و خوش ساختی است و حرف های زیادی برای زدن دارد.
موارد ایمنی: با احتیاط ببینید. اتفاقی نمی افتد اما چند جایی مشکل پوشش و موارد نا مناسب وجود دارد.

هانا ک. (Hanna K.)

220px-Hanna_K_(1983)

یک فیلم ضد اسرائیلی تمام عیار! مظلوم ترین فیلمی بود که دیدم: فیلمی که شدیدا بایکوت شده بود و از پخش آن در خیلی از جاها جلوگیری شد. حتی هنوز هم باید با کلی زحمت فیلم را در اینترنت پیدا کنید (من که هنوز نتوانستم هیچ زیرنویسی برای فیلم پیدا کنم!!!). با این که تمام حرف فیلم این است که اتفاق افتادن

#هولوکاست نمی تواند بهانه ای برای تخریب خانه ها و روستاهای فلسطینی باشد و اصلا وجود اسرائیل یا هولوکاست یا اسرائیلی های خوب را نفی نمی کند. نتیجه گیری اخلاقی بماند با خودتان.
داستان هم درباره یک وکیل اسرائیلی ست که ناخواسته درگیر پرونده عجیب و غریب یک مهاجر غیرقانونی می شود و در گیر و دار این پرونده متوجه تخریب گسترده خانه ها و محو کردن» روستاهای فلسطینی از روی نقشه می شود و… . صحنه اول و آخر فیلم هم واقعا قشنگ و هنرمندانه بود.
موارد ایمنی: گاهی وضعیت پوشش شخصیت اصلی چندان مناسب نیست. زندگی خانوادگیش هم حول یک مثلث عشقی است. ولی عجیب مظلوم است این این فیلم!!!

جعبه موسیقی (Music box)

Muito-mais-que-um-crime-poster01

این دفعه یک فیلم در تقبیح هولوکاست و نسل کشی یهودیان! یک فیلم خانوادگی-جنایی و البته بدون کشت و کشتار که این بار هم حول یک وکیل و یک پرونده عجیب و غریب دیگر می گردد: پدر شخصیت اصلی ماجرا (وکیل قصه) که الان در آمریکا زندگی می کند بعد از فلان قدر سال متهم می شود به شرکت و بلکه هدایت

#کشتار یهودیان مجارستان. این فیلم هم یکی دیگر از فیلم های گاوراس است که با شرکت بازیگران نسبتا مطرحی ساخته شده.
راستش شباهت اندک داستان جعبه موسیقی با هانا ک. من را کمی به این فکر انداخت که شاید گاوراس این فیلم را در دفاع از خودش و به منظور تبرئه خودش از یهود ستیزی ساخته باشد. در هر حال این فیلم 2 نکته را مشخص می کند: 1) تفکرات ضد آمریکایی و ضد اسرائیلی گاوراس احتمالا ریشه در گرایشات ضد فاشیستی ش دارد و 2) حتی موقع فیلم ساختن درباره هولوکاست هم می شود چند تکه درست و حسابی نثار آمریکا کرد. در واقع یکی از تاکیدات اصلی فیلم حضور نازی ها (و بقیه ی هیولا» های خارجی) در آمریکا و همکاری سازنده ی آنها است.
موارد ایمنی: هیچی!!

آمین (Amen)

Amen-poster01

یک فیلم دیگر درباره هولوکاست اما با حال و هوایی متفاوت. مهمترین سند مدعیان هولوکاست، یادداشت هایی ست موسوم به #گزارش گرشتاین: گزارشی از یک افسر نازی رده بالای اس اس مبنی بر وجود کارخانه های آدم سوزی و آدم کشی (با گاز) و حتی مشارکت خودش در طراحی این کارخانه ها. به استناد این گزارش گرشتاین یکی از اشخاص انگشت شماری بوده که با چشم های خودش درون این کارخانه ها را دیده.
فیلم آمین در اصل بازگویی زندگی گرشتاین و تلاش بی وقفه گرشتاین و یک کشیش جوان (خیالی) برای متقاعد کردن واتیکان و آمریکا به پذیرش وقوع نسل کشی یهودیان است. نکته اصلی فیلم که آن را از سایر آثار در این زمینه متمایز می گند این است که نشان می دهد واتیکان، که شدیدا از نازی ها به خاطر شکست دادن روس های ملحد راضی است، نه تنها حاضر نیست حرف های گرشتاین را باور کند بلکه در تبلیغ و جذب یهودیان و فرستادن آن ها به آلمان همکاری می کند. آمریکا هم اصلا پرداختن به چنین آدم کشی عظیمی را در برنامه اش ندارد؛ چرا که مصالح و منافعش فعلا اقتضا نمی کند که خود را درگیر چنین مسائل پیش پا فتاده ای کند (تازه ته دلش هم غنج می رود که هیتلر پوز روس ها را دارد می زند).
کلا فیلم خوبی است و دیدنش را به همه توصیه می کنم. اطلاعات تاریخی خوب و مهمی دارد و نشان می دهد چطور می شود هم هیتلر را کوبید و هم دشمنان هیتلر را.
موارد ایمنی: ندارد!!

شهر دیوانه (Mad City)

220px-Mad_city_poster

گاوراس در این فیلمش خیلی از عادت هایش را کنار می گذارد. مثلا این فیلم ساخته

#کمپانی معظم Warner Bros است؛ این فیلم برعکس خیلی از فیلمهای قبلی کلی بازیگر معروف دارد: داستین هافمن، جان تراولتا و… . خلاصه یک فیلم هالیوودی کامل است. در این فیلم که به نظرم یک جور هایی برادر خوانده

#سگ را بجنبان (wag the dog) است، برعکس فیلم های قبلی که خبرنگار ها آدم خوبه ی داستان بودند، خبرنگار های قصه تمام توانشان را به کار می گیرند تا یک حادثه کوچک محلی را که کاملا شخصی است تبدیل به یک فاجعه ملی کنند و دهن آدم های بیچاره معمولی را آسفالت کنند تا داستان خبریشان قشنگ تر شود. ایضا مدل گروگانگیریش من را یاد یک چیزی مثل آژانس شیشه ای می انداخت. :-)
موارد ایمنی: من چیز خاصی یادم نمی آید اما می گویند شبکه تهران80 دقیقه از فیلم (نزدیک نصف فیلم) را حذف کرده بود!!

ساطور (The Ax)

220px-Corte-poster01

فقط می توانم بگویم ایده ش عالی بود. یک هجو تلخ و بی نظیر درباره

#نظام سرمایه داری

. طنز تلخ این فیلم از آن کاریکاتوری می سازد واقعی از زندگی آدم ها در دنیای کاپیتالیستی: دنیایی که در آن آدم های کوچک (و نه سهامداران بزرگ) در گیر و دار رقابت برای رسیدن به موقعیت شغلی بهتر و حقوق بیشتر تا پای جان همدیگر هم پیش می روند. کلا دیدنش توصیه می شود.
موارد ایمنی: من نسخه دوبله شده را از شبکه 4 دیدم. نمی دانم.

باقی فیلم ها
گاوراس غیر از اینهایی که اسم بردم چند فیلم قدیمی و 2 فیلم جدید هم دارد. فیلم های قدیمی مثل

Confession و

betrayed و… یا کمیابند و حتی اگر تورنتشان را به هزار زور و زحمت پیدا کنید آنقدر سیدشان کم است که پیر می شوید تا دانلود شود یا فیلم ها با فیلم ها فرانسوی و اسپانیایی و ایتالیایی هستند و اگر شانس بیاورید زیرنویس انگلیسی دارند و تجربه به من ثابت کرده فیلم اسپانیایی دیدن با زیرنویس انگلیسی واقعا اعصاب سالم می خواهد که ما نداریم! (البته اگر کسی نسخه آدمیزادی این فیلم ها را دید خوشحال می شویم ما را خبر کند.)
جدیدا هم گاوراس 2تا فیلم ساخته:

Capital و

Eden is west. اولی درباره بانکداری است و به نظرم می آید می تواند قسمت دوم ساطور باشد که این بار می رود سراغ سهامداران بزرگ. دومی هم راجع به مهاجرین قاچاق و غیر قانونی که از کشورهای فقیرتر (اروپایی) همه چیزشان را به خطر می اندازند و کوچ می کنند به بهشت موعودشان: کشور های ثروتمند غرب اروپا. دوست داشتم هر دو فیلم را ببینم، دانلود هم کرده بودم و کمی هم جلو رفتم. اما به علت مشکلات اخلاقی فیلم ها که به طرز عجیبی هم حجم و هم شدتشان یکهویی زیاد شده بود (زیاد یعنی در حد فیلم های معمول هالیوودی) بی خیالشان شدم.

  • حرف های اضافه

خب حالا نوبت حرف هایی ست که باید گفته می شد ونشد:

200px-Theodorakis_Kaisaria_70s_Mordo_Avrahmovموسیقی: یکی از نکات جالب بعضی فیلم های گاوراس این است که آدم (احتمالا مخاطب ایرانی) احساس آشنایی عجیبی با موسیقی فیلم می کند حتی اگر قبلا آن فیلم را ابدا ندیده باشد (بگذریم از موسیقی تیتراژ فیلم زد که به لطف نماهنگ ایستاده ایم زیادی آشناست). اکثر این موسیقی های آشنا در واقع ساخته دست

#میکیس تئودوراکیس است. یک آهنگ ساز آزاده واقعا انقلابی که جا دارد آدم یک مطلب جدا برایش بنویسد. چند وقت پیش جایی شنیده بودم که این آقا به علت مخالفتش با اسرائیل هم رهبری ارکسترش را از دست داده و هم دیگر خیلی سخت سالن گیرش می آید که کنسرت هایش را اجرا کند.

+ مخصوصا از لینک اول political views را بخوانید تا ببینید با چه موجود باحالی طرفید.
موارد اخلاقی: با توجه به چیز هایی که نوشتم، گاوراس یکی از معدود کارگردان هایی ست که اکثر فیلمهایش به لحاظ اخلاقی پاک پاکند (اگر بیخودی سخت نگیریم اکثرشان با یکی دو اصلاح کوچک قابل پخش در صدا و سیما هستند) و خیلی که بخواهد کثافت کاری کند می شود یکی از فیلم های معمولی هالیوود.
گاوراس و جمهوری اسلامی: تمام این متن نوشته شده فقط برای همین یک سوال: به راستی (!) نسبت گاوراس با جمهوری اسلامی چیست؟ واقعیت ها آن قدر واضحند که شاید بهتر باشد من قضاوت خودم را نگویم: در این نوشته اسم بیش از 10 فیلم از این کارگردان آمده و هر کسی هم می تواند آن ها را ببیند و ایدئولوژی کارگردان را فهم کند (10 تا فیلم به نظرم برای این کار زیادی هم هست). اهداف و ایده آل ها و جهانبینی جمهوری اسلامی هم مشخص است، اگر آدم خودش را با مزخرفات بعضی ها که نظام را ارث بابایشان می دانند گیج نکند. این وسط فقط دو تا نکته ی نا گفته می ماند: یک این که از کل این فیلم ها کلا 4 تایشان در صدا و سیمای ج.ا.ا. پخش شده. تازه از این 4 تا هم 2 تا فقط همان اوایل انقلاب پخش شدند و یکی هم 50 درصدش بی خود و بی جهت سانسور شد. دوهم این که فعلا گاوراس می شود کسی که وقتی جعفر پناهی در بازداشت است، به نمایندگی از او می رود جایزه هایش را می گیرد و نامه اش را می خواند. قضاوت با خودتان.


این تنها بخش باقی مانده از یک پست سه قسمتی است. پست سه قسمتی‌ای که سر هم کردنش چند هفته وقت گرفت و پر از فیلم و لینک و عکس بود. خلاصه که کل شئ هالک الا وجهه.


خب! قصه به آنجا رسیده بود که جنگ جهانی دوم با یک بمباران اتمی وحشتناک به پایان رسید. (از‌اینجا به بعد داستان را سریع تر تعریف می‌‌کنم).

* شوک آینده:

اثرات بمباران به قدری فجیع بود که تقریبا همه شوک زده شدند. نگرانی‌ها درباره پایان دنیا به اوج خود رسیده بود. به عنوان یک شاهد چند پاراگراف مقاله‌ی 

شما و بمب اتمی از اورول رو بخوانید:

"با وجود اینکه به احتمال زیاد و تا پنج سال دیگر همه ما در یک انفجار اتمی نابود خواهیم شد، میزان مباحث درباره این اسلحه بسیار کمتر از حد انتظار بوده است . تعداد زیادی نمودار، که غالبا به درد خواننده عادی نمی‌‌خورند، از پروتونها و نوترونهای در حال انجام وظیفه در رومه‌ها چاپ و این ادعای پوچ که "بمب باید تحت کنترل بین‌المللی باشد" مکررا بیان شده است. در عین حال کسی، حداقل به صورت کتبی، به اساسی ترین سوال موجود توجه نمی‌‌کند: "تولید اینگونه بمبها به چه میزان سخت است؟"

اطلاعات مربوط به این موضوع که در حیطه عمومی – یعنی در اختیار ما، مردم – هستند از مسیری غیر مستقیم و به برکت تصمیم هَری ترومن، رییس‌جمهور آمریکا، به عدم ارسال برخی اسناد مربوط به این بمب به شوروی به دست آمده‌اند. چند ماه قبل، وقتی که بمب بیش از یک شایعه نبود، اعتقاد فراگیر بر این بود که مشکل اصلی شکافتن اتم به دست فیزیکدانان است و بعد از غلبه بر این مشکل همگان توانایی تولید این اسلحه جدید و ویرانگر را خواهند داشت. (البته این شایعه در ادامه مدعی بود که در هر آن ممکن است دنیا توسط یک مجنون مشغول به کار در یک آزمایشگاه و به راحتی در کردن یک ترقه با خاک یکسان شود.)"

 

* برنده‌ها:

جنگ جهانی با پیروزی متفقین تمام شده بود. متفقینی که هر چند ظاهرا خیلی شیک و مجلسی و مثل ابر قهرمان‌ها با کمک هم دخل دشمنان شریر و شیطان صفت بشریت را در آورده بودند و مثل آدم‌های متمدن غنائم جنگ را- شامل کشور‌ها و ملت‌ها و تکنولوژی‌ها و دانشمندان- با هم قسمت کردند و رفتند خانه خودشان، اما میانه خودشان هم کم شکرآب نبود! آمریکا تا سال 1933 (11سال پس از تشکیل شوروی) حاضر نبود شوروی را به رسمیت بشناسد و از سال 1947 هم ت سد نفوذ را علیه آن اعلام کرد و اصلا یکی از اهداف ساخت بمب اتم این بود که بتوانند به یک ابزار قدرتی دست پیدا کنند که بتوانند تو روی روس‌ها بایستند و یک تنه کل دنیا را توی مشتشان بگیرند (خوشم میاد حتی وقتی تو جنگ با هم متحد بودن هم چشم دیدن هم رو نداشتن!). از آن طرف هم روس‌ها چشم دیدن آمریکایی‌ها را نداشتند. خلاصه! این کل کل بچه گانه و شاخ بازی احمقانه دو طرف منجر به شکل گرفتن جریانی شد که اورول در مقاله اش از آن به عنوان جنگ سرد» نام برد. جنگ سرد را شاید بتوان بزرگترین بازی تیمی جهان که در احمقانه بودن و اضطراب آور بودن دست 

رولت روسی را از پشت بسته، نامید. این کشمکش 40-50 ساله در حوزه‌های مختلفی -مثل ت خارجه و مسابقه فضایی و جنگ تسلیحاتی و…- در جریان بود و طبیعتا مثل هر جنگ دیگری باعث پیشرفت‌های تکنولوژیک بسیار مهمی شد و زندگی ما انسان‌ها را به اتوپیای رفاه و توسعه چندین قدم نزدیک تر کرد!!! (یک سوال: واقعا چرا وقتی حرف از رفاه و توسعه و پیشرفت تکنولوژیک و آرمانشهر‌های علمی تخیلی مان می‌‌زنیم هیچ نگاهی به نیمه‌ی خالی این لیوان پر از خون نمی‌‌اندازیم؟)

 

Russian Roulette :

در سال 1946 آمریکا باز هم چند تست دیگر (این بار در اقیانوس) انجام داد. در 25 دسامبر همین سال هم بود که شوروی توانست اولین واکنش زنجیره‌ایش را در مسکو به راه بیندازد و یک قدم به ساخت بمب نزدیک شود. قسمت حساس بازی هم دقیقا از همین جا شروع شد: از وقتی که دیگر آمریکا در زمین بازی تنها نبود. سال بعد از آن هم انگلیسیها تصمیم به ساخت بمب پولوتونیومی‌ گرفتند و اولین راکتورشان را ساختند. در همین سال هم بود که کلاوس فیوکس (دانشمند آلمانی عضو تیم پروژه منهتن) علی رغم تاکیدات آمریکا مبنی بر این که نمی‌‌گذارد دست روس‌ها به اطلاعات بمب‌ها برسد، نقشه‌های سری ترینیتی را به دست روس‌ها رساند تا روس‌ها بتوانند 2 سال بعد در آگوست 1949 اولین بمب شان (

RDS-1) را که کپی مرد چاق آمریکایی‌ها بود بسازند و موفقیت! آمیز تست کنند و این طوری بازی پاسکاری با دیوار» آمریکایی‌ها را به یک شوت یه ضرب هیجان آمیز» تبدیل کنند.

به دنبال این اتفاق آمریکایی‌ها در سال 1951 دو کار کردند: 1- اعدام 

اتل و ژولیوس روزنبرگ یهودی کمونیست به جرم جاسوسی برای شوروی 2- اعلام عمومی اینکه می‌‌خواهند روی بمب هیدروژنی کار کنند. و به همین دلیل دومین مرکز تحقیقات اتمی‌شان را در لیورمور کالیفورنیا باز کردند.

در همین حدودها بود که انگلیسی‌ها به وعده شان عمل کردند و بالاخره 

اولین بمبشان (با قدرت 25کیلوتن T.N.T.) را در 3 اکتبر 52 تست کردند.

 

* واکنش‌های گرما هسته‌ای:

علاوه بر واکنش شکافت هسته‌ای که در مطلب قبل چیزهایی راجع بهش گفته بودیم، واکنش دیگری هم هست که در آن جرم به انرژی تبدیل می‌‌شود: در دمای بالا (50 میلیون کلوین) و فشار بالا یک اتم دوتریم و یک اتم تریتیم می‌‌توانند با هم ترکیب شوند و هلیوم بسازند و در این فرآیند مقداری جرم را تبدیل به انرژی کنند. این تقریبا همان واکنشی است که در ستاره‌ها انجام می‌‌شود. هرچند در این واکنش انرژی کمتری نسبت به شکافت آزاد می‌‌شود اما چون در جرم مساوی اتم‌های هیدروژن بسیار بیشتری نسبت به اورانیوم وجود دارند، همجوشی انرژی در واحد حجم بیشتری به وجود می‌‌آورد. جالبی این واکنش در این است که با جلو رفتن واکنش دما زیاد می‌‌شود و با زیاد شدن دما سرعت آزاد شدن انرژی در واکنش‌ها به شکلی انفجاری زیاد می‌‌شود. و این برای یک بمب خیلی خوب است.

در بحبوحه‌ی جنگ سرد طرفین، که از هر ایده‌ای برای ساخت سلاح قوی تر استقبال می‌‌کردند، از این ایده خوششان آمد و سعی کردند با استفاده از این واکنش بمب بسازند. یکی از سختی‌های این کار تامین گرمای اولیه (اون 50 میلیون کلوینه!) بود که بعد‌ها با استفاده از یک بمب شکافت به عنوان چاشنی! مشکل حل شد.

اولین کشوری که بمب هیدروژنی را ساخت آمریکا بود. طبق معمول همه‌ی پروژه‌های این طوری هسته اصلی و مغز متفکر تیم ساخت بمب چند دانشمند بودند که اصلی ترین‌هایشان این‌ها هستند:

ادوارد تلر: پدر بمب هیدروژنی. یک فیزیک دان صاحب نام که جوایز بسیاری بدست آورد، نامش را روی سیارک گذاشتند و چهره سال شده بود و… و حتی بعضی از پروژه‌های نظامی و تسلیحاتی اسرائیل هم ظاهرا با مشاوره این آقا انجام می‌‌شده. برخی می‌‌گویند استنلی کوبریک برای دکتر استرنج لاوش از این آدم الهام گرفته. اما خودش می‌‌گوید:

My name is not Strangelove. I don"t know about Strangelove. I"m not interested in Strangelove. What else can I say?… Look. Say it three times more, and I throw you out of this office.

ایزیدور رابی (یک فیزیک دان نوبل گرفته) درباره اش می‌‌گفت:

It would have been a better world without Teller.

ارنست ارلاندو لارنس: از همکاران تلر. یک فیزیکدان صاحب نام دیگر که این یکی از قضا نوبل هم گرفته بود (البته به خاطر سیکلوترون).

ریچارد گاروین: یکی از شاگردان فرمی است که با استفاده از طرح پیشنهادی تلر اولین بمب هیدروژنی را طراحی کرد و ساخت. کسی که فرمی می‌‌گفت تنها نابغه‌ی واقعی»‌ای است که دیده.

با تلاش و مجاهدت‌های شبانه روزی چندین دانشمند و مهندس و نظامی بالاخره اولین بمب هیدروژنی دنیا ساخته شد و با نام 

Ivy Mike در صبح روز1نوامبر 1952 (به وقت محلی) تست شد. این بمب قدرت انفجاری معادل 10?4 مگاتن TNT داشت. برای درک کردن عمق فاجعه یادتان بیاید که بمبی که ناکازاکی را با خاک یکسان کرد فقط 21 کیلوتن TNT» قدرت داشت. یعنی به عبارتی Ivy Mike حدودا 500 برابر مرد چاق قدرت تخریب داشت!! قطر گلوله آتش آن تا 3?28 کیلومتر رسیده بود (برای پسر کوچک فقط 169 متر بود!). ارتفاع قارچ آن در کمتر از 90 ثانیه به 17 کیلومتر رسیده بود و دهانه‌ی انفجارش (اثر باقی مانده روی زمین) 1900 متر قطر و 50 متر عمق داشت و امواج انفجار در دریا موج‌هایی به ارتفاع 20 متر ایجاد کرده بود.

البته آمریکا 14 روز بعد هم در همان مکان و تحت عنوان همان عملیات بزرگترین بمب شکافت (تا حالا) را نیز آزمایش کرد. این بمب 

Ivy King نام داشت و قدرتی برابر 500 کیلوتن TNT داشت.

 

 با آزمایش Mike پای بمب‌های هیدروژنی به عنوان مخوف ترین سلاح‌ها به دنیای ما باز شد. تولد نحسی که انشاالله نتایجش را در مقاله بعدی خواهیم دید.


آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها